مقایسه خود با دیگران، یکی دیگه از رفتارهای سمی هست که در طولانی مدت آسیبهای شدیدی رو به عزت نفس و اعتماد به نفس ما وارد میکنه. من همواره در آموزشها گفتم که در کنار تلاش برای افزایش عزت نفس، ما باید از این الماس درونی محافظت هم بکنیم. یعنی حفظ عزت نفس به مراتب مهمتر از ارتقاء اون خواهد بود. لذا ما باید مخربهای عزت نفس رو شناسایی کنیم و وجودمون رو از این مخربها پاک کنیم. خب برای مثال: عادت های بد، خودسرزنشی و خودخوری، مقایسه خود با دیگران، عدم ابراز احساسات و … رو میشه به عنوان مخربهای عزت نفس مد نظر گرفت.
در آموزش های سایت آکادمی ابراهیم شجاعی، ما به مخربهای دیگری پرداختیم و قطعا در ادامه هم خواهیم پرداخت. اما در این مقاله، همونطور که از عنوانش پیداست، قراره به مقایسه خود با دیگران بپردازیم. برای شروع، به جرعت میتونم بگم این رفتار نه تنها مخرب و مضر هست، بلکه کاملا چیپ و بیمعنیه! یعنی بیمعنی ترین رفتاری که میشه ما داشته باشیم همینه که خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم. حالا از هر نظر …
علت مقایسه خود با دیگران چیست
صادقانه اگر بخواهیم به مسئله نگاه کنیم، ما هیچوقت خودمون رو مقایسه نمیکنیم تا جایگاه خودمون رو ارتقاء بدیم، بلکه خودمون رو کنار یک فرد دیگه قرار میدیم و تا جایی که بتونیم خودمون رو سرکوب و خوار و خفیف میکنیم، و درعوض طرف مقابل رو میبریم بالا. به بیان سادهتر، ما مقایسه خود با دیگران رو به جهت خودتخریبی انجام میدیم! اصلا هدف ما از مقایسه کردن همینه! لذا اگر این رفتار مخرب و بیمعنی رو ریشهیابی کنیم، کاملا متوجه میشیم که همین رفتار ناشی از کمبود عزت نفس خواهد بود. پایین بودن اعتماد به نفس و عزت نفس باعث میشه که ما دست به چنین رفتارهای مخربی بزنیم.
لذا اگر چراییِ مسئله رو موشکافی کنیم، میبینیم که برای مقایسه خود با دیگران واقعا هیچ دلیلی وجود نداره، تنها ضعف در اعتماد به نفس و عزت نفس باعث چنین رفتارهایی میشه. آدمی که عزت نفس پایینی داره، حتی به خودش هم رحم نمیکنه و حتی خودزنی هم میکنه. بعنوان مثال من در بحث خودسرزنشی، افرادی رو در مشاورهها داشتم که طرف رسما خودش رو تنبیه بدنی میکرده! یعنی علاوه بر خودسرزنشی، حتی میزنه توی سر و صورت خودش و فحش و ناسزا میداده به خودش.
پس عزت نفس پایین، ما رو به جایی میرسونه که حتی به خودمون هم رحم نکنیم و از همه نظر شروع به خود تخریبی کنیم. آدمی که اینطوره، به هر صورت به دنبال هر موقعیتی میگرده برای این که بتونه خودش رو تخریب کنه! پس ابزارش مهم نیست. اون ابزار میتونه خودسرزنشی باشه یا مقایسه خود با دیگران. در ادامه به این میپردازیم که چرا باید کلا از مقایسه خود با دیگران دست بکشیم. تمام دلایل رو برات میارم تا آگاه بشی که واقعا این رفتار چه کار بیمعنی، مخرب و حتی نابود کنندهای هست.
چطور خود را با دیگران مقایسه نکنیم؟
وقتی داستان زندگی رو به عنوان یک مسابقه مد نظر بگیریم، اونوقت تمام دغدغه ما میشه مقایسه خود با دیگران. وقتی به معنای حقیقی وجودمون پی نبریم و ارزشهای خودمون رو بر پایه و اساسی کاملا غلط بنا کنیم، اونوقت تمام فکر و ذکر ما این میشه که چه کسی از ما بهتره و یا ما از کی بهتریم! برای همین من میگم بهتره از یک جایی به بعد، کلا ترمز این سبک زندگی رو بکشیم و آزاد و رها به این مسائل مهم فکر کنیم. این که زندگی چیه؟ من چرا اینجا هستم؟ و اصلا ارزشهای واقعی من رو چه چیزهایی تعیین میکنه؟
زندگی مسابقه نیست
در گام اول بهتره ما به این درک برسیم که زندگی مسابقه نیست! زندگی در این دنیای مادی و گذرا، تنها بخشی از تکامل ماست در دنیای ابدی. ما اینجا نیومدیم تا با دیگران مسابقه بدیم. داستان این زندگی، تنها داستان تکامل هست و در مسیر تکامل، ما به ارزشهای ذاتی خود پی میبریم و حتی این ارزشها رو گسترش میدیم. اما کسی که به این درک نرسیده باشه، به جای این که در مسیر تکامل خودش گام برداره و تمرکزش بر روی رشد و پیشرفت خودش باشه، فقط دست روی دست میزاره و مینشینه به دیگران خیره میشه و دائم خودش رو با دیگران مقایسه میکنه.
کسی که دائم در حال مقایسه خود با دیگران هست، فکر میکنه تا آخر عمر در همین جایگاه میمونه. میدونی چرا؟ چون اصلا به قدرتهای درونی خودش پی نبرده و نفهمیده که قدرت تغییر داره. یعنی حتی اگر فرض رو بر این بگیریم که ما در شرایط و جایگاه نامناسبی هم هستیم، خب اوکی، ما این توانایی رو داریم که تغییرش بدیم. ما این قدرت رو داریم که در مسیر خواستهها و شرایط مطلوب گام برداریم و بهشون برسیم. اما کسی که دائم در حال مقایسه خود با دیگران هست، به تنها چیزی که توجه نمیکنه همینه. اون تمام دغدغهاش اینه که الآن من کجا هستم و دیگران کجا هستن.
خب ما متوجه شدیم که زندگی مسابقه نیست، بسیار خب، اما اگر مسابقه نیست پس چیه؟ اصلا تکامل یعنی چی؟ ببین دوست گلم، خدا اگر میخواست تو شبیه به یکی دیگه باشی که تو رو به این دنیا نمیاورد. هر آدمی منحصر به فرده و هر آدمی در جایگاه خودش باید مسیر تکامل مختص به خودش رو طی کنه. تو اینجایی تا هم از نظر روحی و روانی و هم از نظر شخصیتی و هم از نظر جایگاه رشد کنی و تکاملت رو طی کنی. اما باید این رو بفهمی که تو مسیر کاملا مختص به خودت رو داری و قرار نیست ذرهای شبیه به دیگران باشی.
از زمانی که با یک بیماری عجیب و غریب متولد شدم، تمام دغدغهام همین بود که چرا من اینطور آفریده شدم و چرا درحالی که بقیه سالم هستن، من غرق در درد و رنج جسمانیام؟! اصلا مگر خدا با من خصومتی داشته؟! یا اصلا آیا واقعا وجود من در این دنیا به دردی هم میخوره؟ واقعا چرا؟ زمانی که سرم پر بود از این سوالات، دائما خودم رو هم با دیگران مقایسه میکردم. از بچههای فامیل گرفته تا حتی افراد غریبه …
در بخش «بیوگرافی ابراهیم شجاعی» توضیحات کامل رو نوشتم که خوندنش قطعا خالی از لطف نیست.
لب کلام، از جایی به بعد فهمیدم که اصلا شرایط من مهم نیست. مهم نیست اگر از نظر جسمانی درب و داغونم، مهم نیست اگر بیماری، حتی چهره و ظاهرم رو هم از من گرفته، مهم نیست اگر الآن کوهی درد و رنج روی دوشم سنگینی میکنه. مهم نیست اگر پول ندارم یا یک آدم منزوی هستم و افسردگی دارم. این رو فهمیدم با تمام این شرایط، چیزی که مهمه اینه که قطعا این جهان یک ابراهیم شجاعی نیاز داشته که من رو به این دنیا آورده. یک ابراهیم شجاعی که مسیر خودش رو داره، رسالت خودش رو داره و در جایگاه خودش میتونه به تکامل این دنیا کمک کنه و حتی مفید واقع بشه؛ و از اونجا به بعد دیگه داستان زندگی من دگرگون شد و من به معنای واقعی یک انقلاب در زندگیم و شخصیتم به راه انداختم. همونطور که گفتم در بیوگرافی توضیحات رو ارائه دادم. حتما مطالعه کن چون بهت قول میدم برات موثر و بسیار انگیزهبخش خواهد بود.
خیلی خب، از وقتی فهمیدم من در جایگاه خودم واااااقعا منحصر به فرد هستم و در جایگاه خودم باید مسیر خودم رو طی کنم. و از وقتی فهمیدم من توانایی رقم زدن بزرگترین تغییرات رو دارم و میتونم به سمت خواستههام گام بردارم. دیگه داستان برای من کاملا عوض شد. از اون لحظه به بعد، دیگه مقایسه خود با دیگران برای من معنایی نداشت و تمام توجه و تمرکزم رفت روی ساخت و ساز و ایجاد تغییرات. و طی این چند سال در این مسیر تکاملی، نه تنها به کلی ارزشهای حقیقی درونم اشراف پیدا کردم، بلکه اون ها رو گسترش هم دادم.
پس زندگی مسابقه نیست و تو هم اینجا نیستی تا شبیه به شخص دیگری باشی. تو اینجایی چون حضور تو، نیاز این جهان بوده. به والله قسم این حرفها فلسفی یا انگیزشی نیست. اینها رو من با زندگیم اثبات کردم و کاملا مستنده! پس اگر تو همچنان مصممی که خودتخریبی کنی حرفی نیست، اما تکتک این کلمات از سلولسلول وجود من داره برای تو نوشته میشه و حقیقت محضه.
به نظرت آیا خنده دار نیست اگر همایون شجریان (خواننده سنتی) خودش رو با هادی چوپان (قهرمان بدنسازی) مقایسه کنه؟! مثلا فکرش رو کن همایون بگه عِی بابا، آواز خوندن که چیزی نیست. مهم اینه آدم هیکل خوبی داشته باشه که من ندارم!!! یا مثلا هادی چوپان بگه آخه بدنسازی هم شد کار؟! آدم باید صداش خوب باشه!!! به نظرت این تفکرات و رفتارها مسخره نیست؟ اما تو میبینی این افراد موفق و محبوب، هرکدوم به این باور رسیدن که جایگاه، رسالت و مسیر خودشون رو دارن و به جای مقایسه خود با دیگران، تمام توجهشون روی رشد و تکامل معطوف بوده. تمام توجه و تمرکزشون روی گسترش ارزشهای ذاتی و روی تقویت استعدادهاشون بوده و هست.
حکایتِ مقایسه خود با دیگران، حکایتِ مقایسه سیب و پرتقاله! مثل اینه که بگی سیب بهتره یا پرتقال؟ موز بهتره یا نارنگی؟ نارگیل بهتره یا انار؟! واقعا مسخرهست. برای همینه که میگم این رفتار نه تنها بیخوده بلکه بیمعنی هم هست. سیب جایگاه و خواص خودش رو داره، پرتقال هم همینطور. فلان مدرس توسعه فردی جایگاه خودش رو داره، ابراهیم شجاعی هم همینطور.
حالا چرا ما اصلا در این حد مسخره به مقایسه خود با دیگران میپردازیم؟ در ادامه بهت میگم …
هیچکس کامل نیست، پس کاملگرا نباش
داستان این نوع مقایسه خود با دیگران از اونجایی شروع میشه که ما تصور میکنیم باید کامل باشیم. یا فکر میکنیم مرغ همسایه غازه! ما به این درک نرسیدیم که در این دنیای مادی، چیزی به نام کامل وجود نداره. چرا؟ خب برای این که همطور که گفتم این زندگی بخشی از مسیر تکامله و ما از بدو تولد تا لحظه مرگ میتونیم رشد کنیم و بهتر بشیم. اما کسی که دائما در حال مقایسه خود با دیگران هست این رو درک نکرده و در خیالات خودش تصور میکنه که بقیه کامل هستن اما خودش پر از ضعفه.
آدمی که دائم خودش رو با دیگران مقایسه میکنه، تنها نقاط قوت افراد رو میبینه و از طرفی دیگه، به طرز بیرحمانهای تمام توجهش رو معطوف کرده روی نقاط ضعف خودش. پس ما باید در این بخش از مقاله به این آگاهی هم برسیم که چیزی به نام کامل بودن معنایی نداره. همون آدمی که فکر میکنی بینقصه، اتفاقا ضعفهایی داره. چه ضعفهای شخصیتی و چه ضعفهایی از نظر توانایی و حتی ظاهری. اما احتمالا انقدر رشد کرده و موفق شده که دیگه نقاط ضعفش به چشم نمیاد.
مثلا یکی از افرادی که از نظر اراده و اعتماد به نفس همیشه الگوی من بوده، بروسلی هست. در ابتدا من تمام تصورم بر این بود که این فرد کامل و بینقصه، اما با تحقیق و بررسی بیشتر متوجه شدم که ایشون به شدت از آب میترسیده و شنا بلد نبوده! تازه رانندگی هم بلد نبوده و … پس ما باید از زاویهای واقعگرایانه به دیگران و خودمون نگاه کنیم. هر آدمی ضعفهایی داره و نقاط قوتی. کسی که در مسیر تکامل به آگاهی رسیده باشه خیلی خوب میدونه که باید نقاط قوتش رو گسترش بده و نقاط ضعفش رو هم بهبود ببخشه. اصلا ما چیزی به نام نقاط ضعف نداریم، لذا بهتره که بگیم “نقاط قابل رشد”.
اونقدر که نقاط قابل رشد به تو خدمت میکنن، نقاط قوت بهت نمیکنن! این رو زمانی میفهمی که به عزت نفس بالایی برسی و به قدرت درونیت پی ببری. پس به پذیرش برس نسبت به تمام نقاط قوت و نقاط قابل رشد خودت، و به جای این که به طرز بیرحمانه خودت رو با دیگران مقایسه کنی، از هردوی اینها اهرمی بساز برای رشد و تکامل.
من از زمانی که این رو فهمیدم همه افراد در هر شرایطی نقاط قوت و نقاط قابل رشدی دارن، دیگه به جای خیالپردازی منفی، فقط به صورت واقعگرایانه به خودم نگاه کردم و کمکم به کلی توانایی و استعداد بینظیر در وجودم پی بردم. همچنین کلی نقاط ضعف هم داشتم که با تقویت کردن اونها به نتایج و تواناییهای بینظیری رسیدم. در این رابطه هم در بخش بیوگرافی توضیحات ارائه شده.
پس این رو بدون که اینجا کامل بودن معنایی نداره. کامل فقط خداست. متوجهی چی میگم؟ کامل فقط خدااااااست. ما آدمها از نظر ظاهری گرفته تا شخصیتی و از هر نظر دیگه، نقاط قوت و نقاط ضعفی داریم و تو باید این رو هم بفهمی که در این دنیای فیزیکی هر دوی این ها برای رشد و تکامل ما لازم هستن. پس به جای این که نقاط قوت دیگران رو بزاری کنار نقاط ضعف خودت، از این لحظه به بعد به این فکر کن که چطور به خودشناسی بیشتر برسی و چطور از نقاط ضعف و نقاط قوتت نهایت بهره رو ببری.
عزت نفس به چه معناست؟
عزت نفس یعنی همه در جایگاه خودشون ارزشمند هستن. اما فردی که دائم در حال مقایسه خود با دیگران هست چنین دیدگاهی نداره. چون همونطور که گفتیم اصلا عزت نفس نداره! وقتی عزت نفس پایین باشه ما وارد این فاز میشیم که کی بهتره، کی بدتره، کی بالاتره، کی پایینتره و اینجور افکار سمی که تنها آسیبش هم به خودمون میرسه. ما افرادی رو میبینیم با وجود این که به بالاترین درجات رسیدن و به شهرت، محبوبیت، ثروت و جایگاه اجتماعی بینظیری رسیدن، اما به قول معروف کاملا خاکی هستن و برای همه به یک اندازه ارزش و احترام قائلن.
کسی که عزت نفس حقیقی نداره، حتی اگر به جایی هم برسه قطعا دچار اعتماد به نفس کاذب میشه. همون چیزی که ما بهش میگیم اعتماد به سقف! یعنی طرف به محض این که دو پله ترقی میکنه دیگه خانواده خودش رو هم نمیشناسه و دچار یک غرور و تکبر زشت میشه. اما عزت نفس حقیقی میگه حضور تو به تنهایی ارزشمنده و اگر اینجایی، پس حتما دنیا بهت نیاز داره و لذا به همین دلیل وجودت ارزشمنده، اما باید از این فرصتِ حضور، نهایت بهرهمندی رو داشته باشی و تا آخرین لحظه در مسیر رشد و تکامل باشی.
پس بهتره که ما به یک دیدگاه درست و حقیقی هم نسبت به عزت نفس برسیم و این رو بفهمیم که عزت نفس یعنی هم من ارزشمندم و هم تو. همونطور که من حق بهترین زندگی رو دارم، دیگران هم این حق رو دارند. همونطور که فلانی به جایگاه بالایی رسیده و محبوب و موفق شده، پس من هم این حق رو دارم و همچنین قدرت و توانایی رسیدن به این جایگاه رو هم دارم. اما وقتی آدم، عزت نفس واقعی رو نداشته باشه، زمانی که پایینه، خودش رو خوارترین و حقیرترین آدم میبینه، زمانی هم که دو پله ترقی میکنه، دیگه خودشم نمیشناسه و غرق در غرور و تکبری زشت میشه.
فقط با یک نفر خودت رو مقایسه کن!
ما هیچگونه حقی نداریم که خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم. اما اگر واقعا قرار بر مقایسه باشه، پس تنها باید خودمون رو با گذشته خودمون مقایسه کنیم. وقتی صحبت از گذشته میکنم یعنی میتونه حتی دیروز باشه، یا هفته پیش و یا یک سال پیش. واقعا خودِ الآنت رو بزار کنار کسی که در گذشته بودی، ببین واقعا از اون موقع تا به حال تغییراتی داشتی یا نه؟ آیا تغییرات مثبت بوده یا طی این مدت پسرفت کردی؟ بجای مقایسه سَمی خود با دیگران، این مقایسه درست رو همواره داشته باش تا از همین مقایسه هم اهرمی برای رشدت بسازی. وقتی که ما متوجه شدیم کاملا منحصر به فرد هستیم و مسیر شخصی خودمون رو در این زندگی داریم، فارغ از این که دیگران چطور پیش میرن، پس تنها باید خودمون رو با گذشته خودمون مقایسه کنیم.
چطور خود را با دیگران مقایسه نکنیم؟ | کلام آخر
برای ختم کلام این مقاله، باید اشاره کنم به حرفی از آقای بیل گیتس که واقعا بینظیره. ایشون گفته مقایسه خود با دیگران به نوعی توهین به خود تلقی میشه! از زمانی که در ابتدای مسیر خودسازی بودم، وقتی این جمله به گوش من خورد، با تمام وجودم قسم خوردم که اکیدا تحت هیچ شرایطی خودم رو با دیگران مقایسه نکنم. یعنی گفتم اگر فحش به خودم بدم قطعا بهتر از اینه که بخوام چنین رفتار سمی و مسخره و بیخودی رو در حق خودم انجام بدم. پس همه ما منحصر به فرد هستیم و همه ما مسیر و رسالت خودمون رو داریم و در این دنیا هر فردی با حضورش به هر شکلی داره به رشد و تکامل این دنیا کمک میکنه. اگر به منحصر به فرد بودن خودت شک داری فقط کافیه رجوع کنی به اثر انگشتت. اثر انگشت تو امضای خداست که ثابت میکنه تو رو خاص و منحصر به فرد آفریده و بدون ذرهای تردید، حضور تو نیاز مبرم این جهان بوده که حالا اینجایی. پس از این لحظه به بعد تمام توجهت رو از مقایسه کردن بردار و معطوف کن روی خودشناسی، خودسازی، رشد و تکامل.
ارادتمند و دوستدار تو، ابراهیم شجاعی